---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P²⁸
جونگ کوک:لطفا تمومش کنین...خب راست میگح درست ات رو دوستش دارم ولی نمیتونم مجبورش کنم کع
ب کوک:پسرم شما دونفر راهی به جز قبول کردن ندارین(پدر کوک)
جونگ کوک:یعنی چی
م ات:این تصمیمی بود که ما گرفتیم
ات:چرا نظر ما براتون مهم نیست یکم به نظر ما اهمیت بدین
ب ات:ولی جونگ کوک تورو دوست داره پس دیگ نظر چی
ات:نظر من چی....یکمم از من بپرسین که میخوام با کوک ازدواج کنم یانه
ب ات:همین که گفتم چه بخوای چه نخوای باید باهم ازدواج کنین
ات:همیشه ازتون متنفر بودم(داد وبعد میره اتاقش در هم میبنده)
ات ویو
رفتم اتاقم در رو بستم وگریه میکردم.....کم کم چشمام بسته شد وخوابم برد...صبح بیدار شدم...دیدم ساعت هنوز ۶بود ولی مدرسمون دیر تر شروع میشه...تصمیم گرفتم زودتر برم ویکم تو راه قدم بزنم...
(پرش زمانی به یک ساعت ونیم بعد داخل مدرسه)
جین:سلام عشقم
ات:سلام جین
جین:ات....چیشدع؟
ات:جین مامان وبابام....
جین:مامان وبابات چی
ات:تصمیم گرفتن من با کوک ازدواج کنم(بغض)
جین:چ..چی میگی ات
ات:دیشب این تصمیم رو گرفتن
جین:اگه بمیرمم نمیزارم با اون عوضی ازدواج کنی
ات:جین من اصلا نمیخوام باهاش ازدواج کنم
جین:نگران نباش...یه فکری دارم......
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۲۵لایک)
(۲۳کامنت)
(۲فالوور)
___________________________________________
یعنی جین چع فکری توی سرش دارع؟...
___________________________________________
خب خب بارم لایک نکردی کهههه🥺🥺
جونگ کوک:لطفا تمومش کنین...خب راست میگح درست ات رو دوستش دارم ولی نمیتونم مجبورش کنم کع
ب کوک:پسرم شما دونفر راهی به جز قبول کردن ندارین(پدر کوک)
جونگ کوک:یعنی چی
م ات:این تصمیمی بود که ما گرفتیم
ات:چرا نظر ما براتون مهم نیست یکم به نظر ما اهمیت بدین
ب ات:ولی جونگ کوک تورو دوست داره پس دیگ نظر چی
ات:نظر من چی....یکمم از من بپرسین که میخوام با کوک ازدواج کنم یانه
ب ات:همین که گفتم چه بخوای چه نخوای باید باهم ازدواج کنین
ات:همیشه ازتون متنفر بودم(داد وبعد میره اتاقش در هم میبنده)
ات ویو
رفتم اتاقم در رو بستم وگریه میکردم.....کم کم چشمام بسته شد وخوابم برد...صبح بیدار شدم...دیدم ساعت هنوز ۶بود ولی مدرسمون دیر تر شروع میشه...تصمیم گرفتم زودتر برم ویکم تو راه قدم بزنم...
(پرش زمانی به یک ساعت ونیم بعد داخل مدرسه)
جین:سلام عشقم
ات:سلام جین
جین:ات....چیشدع؟
ات:جین مامان وبابام....
جین:مامان وبابات چی
ات:تصمیم گرفتن من با کوک ازدواج کنم(بغض)
جین:چ..چی میگی ات
ات:دیشب این تصمیم رو گرفتن
جین:اگه بمیرمم نمیزارم با اون عوضی ازدواج کنی
ات:جین من اصلا نمیخوام باهاش ازدواج کنم
جین:نگران نباش...یه فکری دارم......
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۲۵لایک)
(۲۳کامنت)
(۲فالوور)
___________________________________________
یعنی جین چع فکری توی سرش دارع؟...
___________________________________________
خب خب بارم لایک نکردی کهههه🥺🥺
۱۱.۰k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.